خاطرات| مادر هر وقت بیایی من هستم
به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید «عبدالرحیم اندیزاده» یکم خرداد 1348، در شهرستان دزفول به دنيا آمد. پدرش حبيب، راننده بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا پايان دوره ابتدايی درس خواند. كارگری میکرد. از سوی بسيج در جبهه حضور يافت. چهارم تيرماه 1367، در جزيره مجنون عراق به شهادت رسيد. تاكنون اثری از پیکرش به دست نيامده است. مزار يادبود او در بهشت علی همان شهرستان واقع است.
متن خاطره از شهید عبدالرحیم اندیزاده:
مادر شهید عبدالرحیم اندیزاده از دلتنگیهایش برایمان اینگونه گفت: «عبدالرحیم به من خیلی علاقه داشت، هر وقت در این سالها ناراحت میشدم به دیدارم میآمد. صبحهای جمعه همیشه شانه به شانه ی حاج حبیب، به بهشت علی میرفتم تا در کنار مزار خالی عبدالرحیم کمی آرامش بگیرم. صدای کسی را شنیدم که گفت: «حسنی به مکتب نمیرفت، وقتی میرفت جمعه میرفت.»
دلم بدجوری شکست. آنگونه که همان شب پسرم در خواب خودش را به من نشان داد و گفت: «ناراحت نشو مادر! تو هر وقت بیایی من هستم.»
میگفت: «هر وقت دلتنگش میشوم، سراغم را میگیرد. یکی از آن شبهای دلتنگی خوابش را دیدم. کنارم خوابیده بود. گفتم: «مادر عبدالرحیم! تویی؟»
گفت: «آری منم!»
دست و صورتش را بوسه باران کردم و از خواب پریدم.
نگاه کردم و دیدم که عبدالرحیم نیست. آنقدر تصاویر واقعی بود که کلید را برداشتم تا بروم توی کوچه شاید رفته باشد بیرون.
می گفت:«گاهی دلتنگ صدایش می شوم. صدایش می پیچد توی خانه:« دا!»
می گویم: «بله دا!»
می گوید: «منم عبدالرحیم!»
می گویم: «صدایت را شنیدم مادر! آرام شدم. ممنونم پسرم! همینکه صدایت را هم بشنوم برایم کافی است عزیزم»
حاج حبیب می گفت: «به من می گفتتند دستی به سر و روی خانه بکشم یا یک خانه ی نقلیتر بگیرم. اما مادرش میگوید: مگر من میگذارم؟ اگر عبدالرحیم بیاید، این خانه را می شناسد.»